پارت هفت

اون به پایین رفت و ده دقیقه نشد که وحشت‌زده برگشت.
- چرا انقدر زود اومدی؟
- وحشتناک بود! وحشتناک بود! وحشتناک ترین چیزی بود که به عمرم دیدم.
- چی اونجا بود؟!
اما مرد خیلی ترسیده بود. اون رو نشوندن و بهش آب دادن. یکم که حالش بهتر شد گفت:
- اون یک اژدها بود. از من گوش کنید. خیلی قدرتمند بود. ساده نمی تونیم اون رو شکست بدیم.
آقای طبرسی گفت:
- نظر شما چیه؟
اون مرد حرفی نداشت بزنه اما دیگران گفتن:
- باید یک رمال بیاریم. یک رمال با قدرت واقعی.
- یک هفته فرصت دارید تا قوی ترین رمال مشهد رو برام پیدا کنید
مسلما برای اون ها پیدا کردن قوی ترین رمال مشهد کار سختی نبود اما رمال وقتی شنید اون رو از آستان قدس خواستن ترسید.
- من آدم بدخواهی نیستم. مردم رو سر کیسه نمیکنم و دعا برای آزار دادن کسی نمی نویسم. من فقط جن زده ها رو درمان می کنم و خودم آدم با خدایی هستم.
- نترس، قرار نیست آسیبی ببینی.
- پس با من چیکار دارید؟
اما بهش جوابی ندادن تا در مقابل آقای طبرسی قرار گرفت.
- ایشون توجیح شدن؟
- خیر.
ماجرا رو براش توضیح دادن.
- باید برم ببینم.
رفت و وقتی برگشت گفت:
- این قوی ترین طلسمی هست که دیدم. در اصل یک طلسم نیست. چندین طلسم قوی هست که به شکل اژدها در اومده.
- می تونی بازش کنی؟
- من تا حالا با همچین چیزی سر و کار نداشتم.
آقای طبرسی اصرار داشت:
- اگه این مشکل رو برای ما حل کنی هرچی می خوای بهت میدیم. پول، جایگاه اجتماعی، قدرت... همه چیز.
- آخه....
- به دردی فکر کن که از سر مردم کم می کنی.
رمال نفس عمیقی کشید.
- من تمام تلاشم رو می کنم اما اگه دیدم شرایط خیلی سخته فرار می کنم.
- بسیار خوب.
- بگین اون مکان رو خالی کنند. حتی مردم از دور و برش هم رد نشن. اون طلسم خیلی قوی ممکن باعث ریخته شدن مکان بشه.
دیدگاه ها (۰)

خوبی پسرا اینه همه‌چی دوس دارندختر لوس، دختر نالوس، دختر قد ...

پارت هشت

ایران من

پارت شیش

سلامممممم😭🌷🌷🌷اقای ××: ات بلاخره فهمید؟ته: اره همه چیز رو فهم...

دوست دختر اجاره ای

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط